سالن دادگاه با هوایی سنگین و آرامی پر شده بود که تنها با صدای قرائت کیفرخواست شکسته میشد. قاضی با چهرهای جدی و بیحرکت پشت تریبون نشسته بود و در مقابلش، متهمان که روزگاری در آن خانهٔ اصفهان گرد هم آمده بودند، اینک با نگاههایی خسته و مضطرب روی نیمکتها جا گرفته بودند. خانوادههای آنان در جایگاه تماشاچیان با چشمانی منتظر، به تک تک کلمات قاضی خیره شده بودند، گویی هر کلمه میتوانست سرنوشت عزیزانشان را برای همیشه تغییر دهد. فضایی آکنده از اندوه و پیچیدگی بر جلسه حاکم بود، گواهی بر داستانی که از یک گردهمایی معمولی به اتهاماتی سنگین و سرنوشتساز تبدیل شده بود.
در ادامه، دادستان با استناد به اسناد و مدارک، به شرح اتهامات از جمله “اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی” پرداخت و از آن خانهٔ قدیمی در اصفهان به عنوان “لانه فتنه” یاد کرد. در سوی دیگر، وکلای مدافع با تأکید بر حقوق قانونی موکلانشان، بر این نکته پافشاری میکردند که فعالیتهای متهمان در چارچوب قانون و تنها با هدف بحث و تبادل نظر بوده است. برخی از متهمان با لحنی لرزان به دفاع از خود برخاستند و گردهماییهایشان را غیرسیاسی توصیف کردند، در حالی که هیئت قضات با دقت و گاهی با سؤالاتی تند، به واکاوی جزئیات روابط و گفتگوهای آنان میپرداخت. این دادگاه، صحنهٔ تقابل دو روایت کاملاً متفاوت از یک حادثه بود؛ روایتی که نتیجهٔ آن نه تنها زندگی چند فرد، که تعریف مرزهای جدیدی از فعالیتهای مدنی و اجتماعی را تحت تأثیر قرار میداد.
هنوز نظری ثبت نشده است.
اولین نفری باشید که نظر خود را ثبت میکند.